سلام

این وبلاگ بزودی حذف خواهد شد.

از شما دعوت می شود جهت دیدن ادامه این سری مطالب به وبلاگ اصلی یعنی

urag-sozi.blogsky.com

مراجعه فرمایید.

ممنون

اطلاعیه!

با سلام

با توجه به اهمیت موضوع وبلاگ به آدرس nazardarkhab.blogsky.com انتقال می یابد.

با تشکر از همراهی شما بازدیدکننده گرامی.

علل عقب ماندگی ایرانیان

سخنرانی استاد مصطفی ملکیان:


در باب نگرشهای فرهنگی هم من یک تفسیر دوگانه دارم. من معتقدم وقتی گفته می شود که از ماست که بر ماست و اینکه گفته می شود ما باید از درون تغییر کنیم دو نوع تغییرکردن مراد است که من به یک نوع آن می پردازم.


گاه وقتی گفته می شود که ما باید عوض شویم یعنی تا ما رفتار اخلاقی سالمی نداشته باشیم وضعمان بهبود پیدا نمی کند و این نکته گفته می شود که سود سرانجام و بالمال همه در اخلاقی زیستن است. این اخلاقی زیستن یکی از دو بخ مطلب محل اشاره من است. اما وضع فرهنگی به بحث اخلاقی ما بستگی ندارد و به یک سری نگرشهای ذهنی هم بستگی دارد و من می خواهم به این نگرشهای ذهنی بپردازم.

 

نگرشهای ذهنی اموری هستند که آگاهانه یا ناآگاهانه در ما راسخ شده اند و ما در همه کنشها و واکنشها تحت تاثیر این نگرشها هستیم که لزوما جنبه اخلاقی هم ندارد و برای تغییر آنها نباید رفتار اخلاقی ما تغییر کند. برعکس این نگرشها هستند که اخلاق ما را به سمت ناسالمی می کشند. می شد این نگرشها را تحت عنوان جامعه شناسی قوم ایرانی بحث کرد.  اما موضوع بحث من درباره جامعه شناسی ایران معاصر نیست. به تعبیر دیگر من به این بحث نمی پردازم که شاخه ای از روانشناسی، روانشناسی اقوام است و شاخه ای از جامعه شناسی و روانشناسی مربوط به اقوام است. بنابراین سخنان را نباید در عداد کتاب روح ملتهای زیگفرید یا نوشته مرحوم بازرگان که گفتند زیگفرید به روح ملت ایران نپرداخته و من به روح ملت ایرانی می پردازم تا نوشته کاملتری بشود، قرار داد. آن بخش از مسائل فرهنگی که به نگرشهای ایرانیان مربوط می شود من بیست عامل را احصا کرده ام .استدلالهای من هم بر این مطالب بیشتر درون نگرانه است. یعنی مخاطب باید به درون خودش مراجعه کند و ببیند که در خودش چنین حالتی وجود دارد و اگر وجود دارد می توان گفت سخن روی صواب دارد ادامه مطلب ...

بچه که بودیم ... ۳

بچه که بودیم ...
زمون بچگی ما، شخصیتای مختلف ولایت نظرای مختلی رو در مورد موزیک ارائه می دادن.
عمو تیمور، فقط موزیک قری و بابا کرمو گوش می کرد؛
حاجی مرتضی، کلا موزیکو کن فیکون و چیزی اضافی می دونس و می گفت که اصولا موزیک به درد انسان نمی خوره.
کبلایی ممد آقا موزیکو فقط مال عروسی می دونست ...
آقا احسان، همیشه صدای ضبط ماشینش بلند بود و ایام محرم نوحه و بقیه روزا ...
داریوش خانم که فقط ماه محرمی صدای ضبطش بلند نبود و غیر این ...

بزرگ که شدیم ...
عمو تیمور فوت کرد ... (خدا رحمتش کنه!)
حاجی مرتضی بعضی از انواع موسیقی رو حلال اعلام کرد تا به قول خودش مردم نرن سراغ فحشا و منکرات و اصولا این موسیقیای حلال به قول خودش عین نماز از فحشا باز می داشت ...
پشرای کبلایی که خدا رحمتش کنه، با ضبط ماشینشون که گوش واسه آدم نذاشتن ...
آقا احسان همون کوزه بود و همون کاسه ...
داریوش خان هم به قول خودش الان خارجکی شده و اونجا شده یه خاننده نسل جوون ...

(راستی سال روز آزادسازی خرمشهر مبارک و اینکه در عجبم از مردمی که خرمشهر و آزاد می کنن و تو شادیش سینه می زنن، کاری که تو غم ها و تعزیه ها میکنن. به نظر شما با این کار میشه بینشون تفکیکی قایل شد؟)

بچه که بودیم ... ۲

حاجی محمود معلم قرآنمون بود. ایشون آدم خیلی متشخص و برجسته ای بود که له هیچ عنوان حتی تبسمی هم بر لبانش ندیدم! حاجی دعوتمون می کرد که تو بیرونم بریم سر کلاس قرآن و قرآن رو اصلا ترکش نکنیم. ما هم به توصیه هاش گوش دادیم و به پول اون موقع پونصد تومن دادیم واسه شهریه و خلاصه رفتیم تو کار قرائت و تجوید ...

یه جلسه که حاجی واسمون صحبت می کردند، یکی از بچه ها پرسید: حاجی می شه یه نفر کلا بره تو خط قرآن و کار و بارش قرآن باشه؟

حاجی مکثی کرد و انگار که منتظر این سوال باشه فرمود: بله که میشه پسر گلم! تو آینده ای نه چندان دور، تو زمونه شما، راه های زیادی با گذران زندگی با قرآن وجود داره. مثلا یکی همین که همتون هر پنج شنبه تو قبرستون ولایت  می بینید که مش مراد قرآن بدست میاد و سر قبر بستگان هر کی می خواد قرآن می خونه و واسه هر بار خوندن شهریه چندماه این کلاس شما رو می دن! یا مثلا طرف میاد و عمرشو وقف قرآن می کنه و کل قواعد تجویدو ازبر می شه و تو هر ختم مجلسی یه ماشین بهش می دن و ...

یکی از بچه ها گفت: حاجی چرا تو مجالس عروسی نشه این کارا رو کرد؟

حاجی با عصبانیت نگاهی به پسره کرد و گفت: چی داری می گی؟ قرآن و مجالس لهو و لعب؟ استغفرالله!

بعدها که بزرگ شدم ...

فکر کردم و آرزو کردم که کاش دوباره همون زمون می شد و از حاجی مون می پرسیدم: حاجی جون مگه عروسی سنت پیغمبر نیست؟ یعنی سنت پیغمبر لهو و لعبه؟

من که می خوندم دیدم که پیغمبر تمام مسائل سیاسی و حکومتی رو تو مسجد انجام می داد و حتی عروسیا رو هم تو مسجد می گرفت؛ بدون اینکه لهو و لعب و ... مفهومی داسته باشه!

از این نیز بگذریم! ...