بچه که بودیم ... ۳

بچه که بودیم ...
زمون بچگی ما، شخصیتای مختلف ولایت نظرای مختلی رو در مورد موزیک ارائه می دادن.
عمو تیمور، فقط موزیک قری و بابا کرمو گوش می کرد؛
حاجی مرتضی، کلا موزیکو کن فیکون و چیزی اضافی می دونس و می گفت که اصولا موزیک به درد انسان نمی خوره.
کبلایی ممد آقا موزیکو فقط مال عروسی می دونست ...
آقا احسان، همیشه صدای ضبط ماشینش بلند بود و ایام محرم نوحه و بقیه روزا ...
داریوش خانم که فقط ماه محرمی صدای ضبطش بلند نبود و غیر این ...

بزرگ که شدیم ...
عمو تیمور فوت کرد ... (خدا رحمتش کنه!)
حاجی مرتضی بعضی از انواع موسیقی رو حلال اعلام کرد تا به قول خودش مردم نرن سراغ فحشا و منکرات و اصولا این موسیقیای حلال به قول خودش عین نماز از فحشا باز می داشت ...
پشرای کبلایی که خدا رحمتش کنه، با ضبط ماشینشون که گوش واسه آدم نذاشتن ...
آقا احسان همون کوزه بود و همون کاسه ...
داریوش خان هم به قول خودش الان خارجکی شده و اونجا شده یه خاننده نسل جوون ...

(راستی سال روز آزادسازی خرمشهر مبارک و اینکه در عجبم از مردمی که خرمشهر و آزاد می کنن و تو شادیش سینه می زنن، کاری که تو غم ها و تعزیه ها میکنن. به نظر شما با این کار میشه بینشون تفکیکی قایل شد؟)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد